سلامي بر بينندگان و درود بر نظر دهندگان


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
منو بیخیال برو تو وب حال کن
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



Alternative content


بهانه
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : پنج شنبه 1 / 4 / 1391

 قربان بهانه هایت برای ارتباط برقرار کردن بروم هیچ جا و در هیچ کسی اینقدر بهانه جویی برای ارتباط برقرار کردن ندیدم کدام عاشقی  می تواند ادعا کند که من فلان کردم وبهمان خسرو وشیرین ،لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا،....اصلا داستان عاشقی را از تو یاد گرفتند چه عاشقی تو بااین همه ناز وادا وخطا، بازهم ناز می کشی بازهم فرصت می دهی هر روز و هر مکان و هر زمانی به بهانه ای مانده ام از صبر وحلم تو، از گذشت و عفو تو، از عشقبازی تو ،،صدایم کردی مثال هرروز بازهم بهانه ای برای ارتباط چقدر ناز می خری از من نیازمند چقدر زیباست قرارهایت اما من می آیم در حالی که زبانم باتو حرف میزند اما دلم هزار جایی است که زیر دستان توست ولی با این وجود به ملائکه ات فخر می فروشی از حضور به موقع من چقدر بزرگی تو که راز دلم را فاش نمی کنی چقدر بزرگی که ذهن کوچک من این همه بزرگی را نمی تواند درک کند نمی تواند ومن مثل همیشه فقط شرمسار توام.....


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نيايش سالكان و ره آورد واصلان
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 9 / 3 / 1391

نيايش سالكان و ره آورد واصلان

آيت الله جوادي آملي حفظه الله


علم در نفس‌هاي ناپاك، از جنود جهل به شمار مي‌آيد. از حضرت امام باقر(عليه‌السلام) رسيده است: «مَن طَلَبَ العِلْمَ لِيُباهي به العلماء أو يماري به السفهاء أو يصرف به وجوه الناس إليه، فليتبوّء مقعده من النار. إنّ الرئاسة لا تصلح إلاّ لأهلها»؛[2] كسي كه علم را براي مباهات و فخرفروشي نسبت به دانشمندان، يا براي جدال با سفيهان، يا براي جلب توجّه جامعه فراگيرد، در جايگاه دوزخ مي‌نشيند، زيرا رياست فقط براي اهلش كه از لحاظ نظر و عمل، به كمال لازم هر دو جناح رسيده‌اند، شايسته است، و اگر عالمي مبتلا به هر سه خصلت بود؛ يعني هم به دام فخر و هم به تله جدال و هم به بند جاه گرفتار آمد، عذاب‌هاي گوناگوني به انتظار او است. «اعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا».



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تفکر توحیدی رهبر معظمّ انقلاب اسلامی
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 9 / 3 / 1391
همین چند روز پیش بازهم رهبری تصورات برخی طرفدارانش را از ولایی بودن به هم ریخت. این برای اولین بار نیست که ایشان مقابل ذوب در ولایت و شخص پرستی موضع گیری می کند:

نه خدا راضى است، نه احكام اسلام اجازه ميدهد كه ما بگوئيم ارتش ما، يا نيروهاى مسلح ما، يا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بميرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام، همه بميرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بميرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال كشور - كه كشور اسلامى است - همه آماده باشند براى مردن در اين راه؛ كه اين مردن، اسمش شهادت است. (دیدار با نیروی زمینی ارتش، 4اردیبهشت90)

تعبیر ذوب در ولایت را غالباً مخالفان شماها - کسانی که می خواهند نکته گیری کنند و مضمونی بگویند - به کار می برند؛ والّا بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر شنیده ام. بنده نمی فهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنان که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود. در صحنه ی آشفته ی هوی ها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر می گفت در او ذوب شوید. راست هم می گفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز این طوری نیست. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایه ی این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط می شود. هیچ کس در شخص و در جهت ذوب نمی شود؛ در آن هدفها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی - که خدای متعال برای ما معین کرده - باید ذوب شد؛ در واقع در ملت باید ذوب شد

   دیدار با نمایندگان مجلس هفتم 27خرداد83

http://r1001.blogfa.com/



|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
فطرت توحیدی یا سرشت وحدت وجودی؟! (1)
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 9 / 3 / 1391

فطرت توحیدی یا سرشت وحدت وجودی؟! (1)

قال الله تبارك و تعالي:

قل انّما انا بشر مثلكم يوحي اليّ انّما الهكم اله واحد فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحاً ولايشرك بعبادة ربّه احداً.[1]

«بگو من هم مثل شما بشري هستم، ولي به من وحي مي‌شود که خداي شما خداي يگانه است، پس هر کس به لقاي پروردگار خود اميد دارد بايد به کار شايسته بپردازد، و هيچ کس را در پرستش پروردگارش شريک نسازد.»


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
واژگان عرفانی
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 9 / 3 / 1391

واژگان عرفانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو

آب حیات: چشمه ایست در ظلمات که هر کس از آن بنوشد زندگی جاوید پیدا می‌کند. کنایه از چشمه عشق و محبت است.

آب حیوان: تابش انوار وتجلیات الهی را گویند.

آغوش: دریافت رموز و اسرار الهی را گویند.

آن: حد فاصل میان گذشته و آینده.

ابد: امتداد زمان در طرف آینده‌است و در نزد اهل تصوف ابد و ازل از صفات و ویژگیهای حق تعالی است. فرق ابد و ازل در آنست که ازل را آغازی نیست و ابد را پایانی.

ابر: نزد صوفیان، ابر حجابی است که سبب وصول شهود باشد بواسطه کوشش واجتهاد.

اجابت: عهد وپیمان بنده‌است با حق.

اشاره: خبر دادن از مراد است بدون عبارات و الفاظ.

امتحان: بلایی از جانب حق تعالی بر دل سالک تا غیر حق را از دل او پاک کند.

انس: اثر مشاهده جمال الهی است در دل سالک. انس اعتماد به خدا و آرامش به او واستعانت از اوست.

باده: عشق صوفیان مبتدی را گویند. عشقی که ضعیف است و این برای عوام نیز در ابتدای سلوک موجود است.

باده صافی: عشق بی آلایش است. عشقی خالی از هر عیب و نقص، و فارغ از لذت وصل یا درد دوری وحرمان.

باد صبا: عبارتست از نفخات رحمانیه از جانب مشرق روحانیات. اشاره به نفس ودم رحمت خداوند است.

بار امانت: مراد از امانت تکلیف و عهد و پیمان الهی است.

باران: کنایت از فیض حق تعالی است، و رحمت او، که از عالم غیب بر جهان امکان صادر می‌شود، و ممکنات بر حسب مراتب ومیزان استعداد خود از آن بهره مند می‌شوند. غلبه عنایات الهی نیز می‌باشد.

باغ: جهان خرم روحانی است.

بال: نزد صوفیه روشنایی قلب و نورانی شدن آن بواسطه علوم ومعارف الهی است.

بت: مقصود و مطلوب را گویند.

بتخانه: دل عارف کامل است و نیز اشاره دارد به عالم جبروت.

بتکده: باطن عارف کامل که در آن ذوق وشوق معارف الهیه بسیار باشد.

بحر: مقام ذات و صفات بی نهایت حق است، که تمامی موجودات به مثال امواج این دریای نامتناهی هستند.

بقاء: نسبت فرد است به حق. بقا نام است برای آنچه باقی و پایدار ماند بعداز فناء شواهد وسقوط آن.

بلاء: امتحان حضرت دوست است که هرچقدر این بلا زیاد شود گویای قربت و نزدیکی او به حق است.

بوسه: فیض و جذبه باطن است.

پرده: حجاب میان عبد ومعبود است. به مانع میان عاشق ومعشوق هم اشاره دارد.

پیاله: تعین‌های هستی می‌باشد که همه آنها آینه حق هستند. کنایت از محبوب نیز می‌باشد. صفای ظاهر وباطن که هرچه در او باشد عیان می‌گردد.

پیر: دوستی حق را گویند وقتی که طلب وخواستن به تمام وکمال باشد از آن جهت که استحقاق این دوستی را دارد. به معنای مرشد و

پیرخرابات: منظور محبوب است که جز خدای نیست.کاملان و راهنمایان طریقت.

پیر مغان: پیر طریقت و مرشد کامل.

پیر میکده: پیر طریقت است که بدان پیر میخانه نیز گویند.

پیمانه : تعبیر دیگریست در بیان دل سالک وصوفی.

تواجد: طلب وجد نمودن است. اظهار حالت وجد وشادی روحانی است بی آنکه وجدی باشد بدانگون که فرد در مثال افراد واجد باشد برای کسب فیض.

تجلی : نور مکاشفه‌است که از حضرت حق بر دل عارف ظاهر می‌گردد و دل را میسوزاند و سالک را مدهوش میگرداند.

تسلیم: رها کردن تدبیر به اختیار خویش است و استقبال از قضا الهی به رضایت.

توفیق : جریان امور است بر وفق مراد و میل حق و حقیقت و فراهم آمدن اسباب کار است. توفیق موهبت الهی است که نصیب هر کس شود وی را به آنچه میخواهد میرساند.

توکل: متکی شدن به حق و از خود و خلق نظر برداشتن است.دلبستگی و اعتماد کامل است به پروردگار.

جام: اشاره دارد به دل صوفی. عالم هستی را نیز به جام تعبیر می‌کنند چون فیض حیات را از صاحب حیات دریافت کرده‌است.

جان : روح انسانی است. کنایت از نفس رحمانی وتجلیات حق است.

جان افزا : بقا و ماندگاری سالک است به این صفت و فنا در وی راه ندارد.

جذبه: نزدیک شدن انسان است به تقریب عنایت الهی. سالک به حضرت حق به مقتضای عنایات حق نزدیک می‌شود بدون رنجش وسعی خودش.

جرس: خطابیست از سر قهر.

جرعه: تجلی وجودی را گویند. اسرار مقامات وجمیع حالات که در سیر وسلوک از سالک پوشیده‌است.

جلال: ظاهر کردن بزرگی وبی نیازی معشوق است از جهت ابراز بی نیازی از عاشق ونفی غرور وی و بیان استغنا وتوانگری معشوق.

جلوه:انوار الهی را گویند که بر دل سالک تابیده می‌شودو او را واله وشیدا می‌کند.

جمال: ظاهر کمالات معشوق است تا رغبت و طلب عاشق را زیاد کند.

جور : منع کردن و باز داشتن سالک را از سیر و سلوک می‌گویند.

جهالت : در نزد عرفا کنایه از مرگ دل است که حقایق را درک نمی‌کند.

چراغ دل: دل روشن به نور معرفت را می‌گویند.

چشم : در اصطلاح صوفیه جمال را گویند وهمچنین به دیده الهی نیز تعبیر می‌شود.

چشم جادو: جذبات الهی است.

چشم خمار : کنایه از پنهان کردن تقصیرات وکاستی‌های سالک است بر روی سالک از جانب حضرت دوست.

چشم مست : سر الهی وجذبات حق است.

چله : مدت خلوتی است که صوفی به فرمان پیر ومراد و شیخ خود به سر می‌برد که غالبا چهل روز است اما منحصر به ایام اربعین نیست.

چنگ: دست یافتن به کمال شوق وذوق است.

چهره :عبارتست از تجلیات حق بر سالک در حال غیبت.

حال: واردی است که بر دل سالک بی اختیار وبدون کسب به سبب طاعات واذکار و اورادفرود می‌آید.

حجاب: آنچه بین صوفی وحقیقت است.مانع میان عاشق ومعشوق. حجاب گاهی معارف ذهنی است و گاه کشف وشهود وگاهی هستی خود صوفی.

حرم : مقام بیرنگی و بیخودی است.

حریف: هم شان و هم مقام وهم پیاله. به معنای معاشران نیز آمده‌است.

حضور : در اصطلاح عرفا غیبت از خلق است. به مقام وحدت نیز گفته می‌شود.

حق: به معنی سزاوار و درست و واجب کری است. نامی است از اسماءالهی و نزد اهل تصوف ذات خداوند است. به معنای ثابت نیز آمده و همچنین مطابقت با واقعیت وحقیقت نیز هست.

حقیقت: امریکه بطور قطع ویقین ثابت شده باشد. از نظر صوفیه غیر خدا حق تعالی هیچ چیز وهیچ کس به یقین ثابت نیست پس حقیقت جز خدا نیست.

حلقه: نشستن صوفیان در مجلس برای ذکر و سماع.

حلول : فرود آمدن چیزی در غیر خود.

حیرت: سرگردانی است و در اصطلاح اهل دل امریست که بر فلب عارف وارد می‌شود هنگامی که در حالت تامل وتفکر هستند ومانع بر ادامه آن می‌گردد.

خال : نقطه وحدت حقیقی است. در اصطاح صوفیه اشاره به مبداء ومنتهای کثرت می‌باشد. به معنای ظلمت معصیت نیز آمده که به علت کم بودن طاعت انسان که مانع وحاجب میان او وانوار الهی است.

خاطر : عبارتست ازخطابی که به قلب سالک وارد می‌شود و این ممکن است الهی و یا شیطانی باشد بی انکه در قلب وی باقی بماند وماندگار شود.همچنین به وارد غیبی که بدون سایقه تفکر وتامل پیدا شود نیز گفته می‌شود.

خانه دل : قلب انسان است اما نه این قلب واقع در سینه.

خرابات: شرابخانه.در اصطلاح عبارت از خراب شدن صفات بشریت و فانی شدن وجود جسمانی است.

خراباتی: فانی مطلق است که وجود اضافی او در وجود مطلق خدا و ذات حق فنا شده باشد.

خرقه : علامت سر سپردن صوفی است به شیخ طریقت و در حقیقت نشانه تسلیم بود به خدای تعالی.

خشوع: به پا خواستن دل در پیشگاه حق برای فرمانبری توام با خاکساری. درهم شکستن بت غرور.

خضر: پیر مکمل کامل را گویند. کنایه از بسط نیز هست.

خلوت: صوفی محلی را خالی از غیر اختیار کند. محادثه سر است با حق به نحویکه دیگری در آن مجال و فرصتی نیابد.

خم: اشاره دارد به واحدیت ومقام جمع را نیز گویند.

خمار: به شد حرف م. اشاره‌است به خدای تعالی و همچنین سالک صاحب شهود.

خمار: به ضم حرف خ. بازگشت سالک از مستی وحدت به کثرت را گویند. عاشق سرگردان.

خمر: غلبه عشق بر دل صوفی است که رسوایی به بار آورد

خوف : شرم از گناه گذشته و رسیدن مکروهی در آینده. اشاره دارد به مطالعه مستمر ومدام دل.

درد: حالتی را گویند که از محبوب صادر شود و محب ودوستدار طاقت آنرا ندارد.

دست افشاندن: اشاره دارد به دست ازدنیا وآخرت برداشتن در راه معشوق.

دست زدن- کف زدن: محافظت ومراقبه وقت را گویند.

دف: طلب معشوق برای عاشق را گویند. طلبی که مقرون به شوق باشد.

دم: نفخه الهی است که تعبیر به نفس الرحمن می‌شود.

ذکر: در اصطلاح صوفیه یاد حق است خواه به زبان و خواه به دل.

رباب: ندای ارجعی که از محبوب به گوش محب وسالک می‌رسد.

رجا: آرامش دل به نیکی وصدق وراستی وعده. چشم داشتن به خیر حق که صاحب خیر است.

رضا: شادی دل است به تلخی قضا خارج شدن سالک از رضایت نفس است و وارد شدن به رضای حق.

رطل: پیاله شراب وجام می‌عشق الهی

رقص: شادی وفرح روح.

رنج: وجود امری را گویند که بر خلاف ارادت دل باشد.

ریاضت: ترک لذات نفس است و تهذیب اخلاق نفسانی وتبدیل صفات زشت ونکوهیده به حالات پسندیده.

زلف : کنایه از ظلمت وکفر است. در اصطلاح، اشاره به وحدت را حجاب و پوشش است.

ساغر: اشاره به دل صوفی است که می‌وصال ومحبت در آن ریخته می‌شود.

ساقی: اشاره دارد به محبوب مطلق و پیر طریقت. رساننده فیض که شراب عشق را به عاشقان خود می‌دهد.

سالک: سیر کننده بسوی خدا و متوسط بین مبدا ومنتهی مادام که در سیر است.

سبو: اشاره دارد به تعینات ویژه من ومای اعتباری انسان. کنایت از جام می‌وحدت که از منبع فیض مطلق به هرکسی سهمی داده شده‌است.

سر: به شد حرف ر.لطیفه ایست که در قلب به ودیعه نهاده شده مانند روح و آن محل مشاهده‌است.

سکر: غیبتی که به دنبال واردی قوی حاصل گردد و موجب شادی وطرب صوفی شود. مستی روح از طراوت مشاهده.ترک قیود ظاهری وباطنی وتوجه صرف به حق.

سلوک: طی مدارج خاص را گویند که سالک همواره باید طی کرده تا به مقام وصل وفنا برسد.

سماع: حالی است که بر اثر آوازی خوش یا نغمه دلکش صوفی را از دست بدهد و از خود بیخود کند.

شراب: افراط محبت یا کمال معشوق را گویند.

شرک: توجه به غیر خداست.

شهود: رویت و دیدن حق است با دیدهٔ حق.

صحو: به هوش آمده سالک از حال سکر.

صنم: یار ودلدار و محبوب است. گاهی اوقات نفس هم با این تعبیر خوانند.

طرب: انس با حق تعالی است. سرور و شادی محض دل در آن.

طریقت: مجموعه آدابی واعمال قلبی و قالبی که صوفیان زیر نظر پیر طریقت برای نیل به حقیقت انجام دهند.

عارض: عارض رخسار است، و تجلی جمالی

عزلت: بیرون آمدن از اختلاط با خلایق و قطع علایق است.

عود: اشاره دارد به عشق تمام وکمال و شوق وشیفتگی.

عیش: دوام حضور است وفراغت آن به تمام وکمال معنی.

غفلت: پیروی از نفس است در آنچه می‌طلبدو همچنین دوری سالک است از ذکر.

فقر: عدم تملک ومالکیت صوفی است تا چیزی را به خود اضافه کند آنچنان که از خود فانی شود وبه خدا رسد.

فنا: فانی شدن سالک در صفات الهی ست از جمیع صفات خود در صفات حضرت حق. آنست که شخص به خود آگاه نباشد و یا به هر چیزی از لوازم خود.

قدح: وقت را گویند. اشاره دارد به وقت وهنگام تجلی. موطن تجلیات آثاری وقابل مشاهده هست.

قناعت: آرام بودن به هنگاه نداشتن وبخش به وقت دارایی.

کشف: رفع حجاب است. خواه وجودی باشد یا شهودی.

کفر : تاریکی عالم تفرقه را گویند.

گدا : کسی که فقیر تجلیات الهی است.

گیسو : طریق طلب را می‌گویند.

محاسبه:مراقبت صوفی از کردار وگفتار بطور پیوسته.

مرید: کسی که از اراده خود مجرد شده واز غیر خدا بریده و دائما در طلب کمال باشد.

مست: اهل جذبه وسکر را گویند.

مطرب: آگاه کننده.

مغنی : رساننده فیض.

مقام: محل اقامت صوفی است به تصرف خود او.مرتبت ومنزلتی که صوفی بواسطه رعایت آداب خاصی به آن می‌رسد.

مکاشفه: حضوری است که وصف آن ممکن نمی‌باشد در جریان کشف وشهود.

می: ذوقی که بر اثر یاد حق در دل صوف پیدا شود واو را سر مست گرداند. همچنین به معنای نشاه ذکر و جوشش عشق نیز هست.

می لعل: پیام معشوق است و ذوق محبت.

میکده: باطن پیران کامل وقرارگاه مرشدان را گویند و اشاره دارد به ذات حق.

مینا: به معنای دل عارف است وواسطه عاشق ومعشوق.

نای: پیغام محبوب است.

نفس: به فتح حروف ن - ف. آسایش دادن دل به لطایف غیوب وپنهانی. دوام حال مشاهده وآسایش جستن از دل است.

وجد: واردیست غیبی که از حق بر دل صوف پدید می‌آیدو ظاهر وباطن او رابا بروز حالی مانند شادی وغم تغییر دهد.

ورد: دعای صوفی برای تقرب به حق وجلب توجه ونیل به آرزوی خود.

وقت: مشغول شدن صوفی است به ورد وذکر و فارغ شدن از یاد گذشته و آینده.

هشیاری: بیرون شدن عاشق است از حال مستی غلبه عشق.

هیبت: اثر مشاهده جلال و عظمت خداوند است در دل عارف.

جستارهای وابسته [ویرایش]

منابع [ویرایش]

فرهنگ اصطلاحات عرفانی کشفالمحجوب

رسائل منثور شاه نعمت الله ولی

  • لاهوری، ابوالحسن عبدالرّحمن ختمی. شرح عرفانی غزل‌های حافظ، با تصحیح و تعلیقات بهاءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴
  • اصطلاحات عرفا، مرتضی مطهری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شعری از علامه حسن زاده آملی
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 2 / 3 / 1391

 از صحبت اغیار گذشتیم علی الله          

                                                               ما از همه جز یار گذشتیم علی الله

شد وعده دیدار من و یار شب تار                

                                                               از خواب شب تار گذشتیم علی الله

خاکم به سر ار جز به وصالش بنهم سر       

                                                               از جنت و از نار گذشتیم علی الله

از زهد ریایی که بود شیوه ی خامان          

                                                               ما سوخته یکباره گذشتیم علی الله

در اهل زمانه دل بیدار ندیدیم                    

                                                              زین مردم بیمار گذشتیم علی الله

چشم طمع از مال جهان پاک ببستیم           

                                                              از اندک و بسیار گذشتیم علی الله

از حرف ندیدیم بجز تیرگی دل               

                                                              ناچار ز گفتار گذشتیم علی الله

حق راست انا الحق حسنا گر چو حلاج     

                                                             از بیم سر دار گذشتیم علی الله


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
با دانشمندان ایرانی
نویسنده : سعید حیدری
تاریخ : شنبه 2 / 3 / 1391

ابوريحان محمد بن احمد بيروني از دانشمندان بزرگ ايران در علوم حكمت و اختر شناسي و رياضيات و تاريخ و جغرافيا مقام شامخ داشته، در سال 362 هجري قمري در حوالي خوارزم متولد شده و از اين جهت به بيروني يعني خارج از خوارزم معروف شده. هيچ اطلاعي درباره اصل و نسب و دوره كودكي بيروني در دست نيست. نزد ابونصر منصور علم آموخت. در هفده سالگي از حلقه اي كه نيم درجه به نيم درجه مدرج شده بود، استفاده كرد تا ارتفاع خورشيدي نصف النهار را در كاث رصد كند و بدين ترتيب عرض جغرافيايي زميني آن را استنتاج نمايد. چهار سال بعد براي اجراي يك رشته از اين تشخيصها نقشه هايي كشيد و حلقه اي به قطر پانزده ذراع تهيه كرد. در 9 خرداد 376 بيروني ماه گرفتگي (خسوفي) را دركاث رصد كرد و قبلاً با ابوالوفا ترتيبي داده شده بودكه او نيز در همان زمان همين رويداد را در بغداد رصد كند. اختلاف زماني كه از اين طريق حاصل شد به آنان امكان داد كه اختلاف طول جغرافيايي ميان دو ايستگاه را حساب كنند. وي همچنين با ابن سينا فيلسوف برجسته و پزشك بخارايي به مكاتبات تندي درباره ماهيت و انتقال گرما و نور پرداخت. در درباره مأمون خوارزمشاهي قرب و منزلت عظيم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالي قابوس بن وشمگير به سر برده، در حدود سال 404 هجري قمري به خوارزم مراجعت كرده، موقعي كه سلطان محمود غزنوي خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباريان از كشتن وي درگذشت و او را در سل 408 هجري با خود به غزنه برد. در سفر محمود به هندوستان، ابوريحان همراه او بود و در آنجا با حكما و علماء هند معاشرت كرد و زبان سانسكريت را آموخت و مواد لازمه براي تأليف كتاب خود موسوم به ماللهند را جمع آوري كرد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 10


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باغچه تنهایی و آدرس saeid91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 70
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 8
:: باردید دیروز : 33
:: بازدید هفته : 41
:: بازدید ماه : 374
:: بازدید سال : 1392
:: بازدید کلی : 169116

RSS

Powered By
loxblog.Com