قربان بهانه هایت برای ارتباط برقرار کردن بروم هیچ جا و در هیچ کسی اینقدر بهانه جویی برای ارتباط برقرار کردن ندیدم کدام عاشقی می تواند ادعا کند که من فلان کردم وبهمان خسرو وشیرین ،لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا،....اصلا داستان عاشقی را از تو یاد گرفتند چه عاشقی تو بااین همه ناز وادا وخطا، بازهم ناز می کشی بازهم فرصت می دهی هر روز و هر مکان و هر زمانی به بهانه ای مانده ام از صبر وحلم تو، از گذشت و عفو تو، از عشقبازی تو ،،صدایم کردی مثال هرروز بازهم بهانه ای برای ارتباط چقدر ناز می خری از من نیازمند چقدر زیباست قرارهایت اما من می آیم در حالی که زبانم باتو حرف میزند اما دلم هزار جایی است که زیر دستان توست ولی با این وجود به ملائکه ات فخر می فروشی از حضور به موقع من چقدر بزرگی تو که راز دلم را فاش نمی کنی چقدر بزرگی که ذهن کوچک من این همه بزرگی را نمی تواند درک کند نمی تواند ومن مثل همیشه فقط شرمسار توام.....